4 خطا در فرآیند مدیریت و رهبری استعدادها
4 خطا در فرآیند مدیریت و رهبری استعدادها
در راه دستیابی به تعالی و اوج عملکرد در ورزش؛ والدین، مربیان و ورزشکاران مستعد با 4 خطای رایج رو به رو میشوند.
اولین خطا این است که برای استعداد یک بازیکن ارزش بیش از اندازه در نظر گرفته شود و او را خیلی دست بالا بگیرند. والدین و مربیان ممکن است آنقدر در ساختن یک ستاره ورزشی از بازیکن و یا فرزند خود مصمم باشند که نتوانند تواناییهای او را به طور بیطرفانه ارزیابی کنند. آنها به اشتباه چنین میاندیشند که مهارتها و قابلیتهای جسمانی یا تکنیکی خوب در سنین پایین نشانهی محرز و کامل برای استعدادی استثنایی میباشد
( در حالیکه در بسیاری از موارد، این برتری به دلیل سن بیولوژیکی، سن تمرینی و یا سن نسبی بیشتر میباشد) وقتی در طی زمان و در شرایط واقعی رقابت و مسابقه، عملکرد بازیکن یا فرزند آنها توقع شان ( توقع بیش از حد آنها ) را برآورده نمیسازد، دچار رنج و ناامیدی میشوند و گاهی همچنان روی توقع بیش از حد خود اصرار میورزند. این خطا، خطایی مثبت است، چراکه بازیکنی غیرمستعد یا با استعدادی معمولی به اشتباه بسیار مستعد ارزیابی شده است. در این حالت ما هیچ نیروی انسانی و استعدادی را از دست نمیدهیم. اما اگر به هر دلیل روی اشتباه خود پافشاری کنیم این خطا میتواند باعث ایجاد بیعدالتی و یا فشار روحی روی بازیکن گردد.
خطای دوم؛ زیاد اهمیت دادن به استعدادهای جسمانی و کم اهمیت دادن به قدرتهای ذهنی و احساسی، بازیخوانی و تصمیمگیری میباشد. تیمهای حرفهای در لیگهای مختلف و تیمهای ملی سرشار از بازیکنانی هستند که دستاوردهایی بیش از توقع بسیاری از مربیان و کارشناسان داشتهاند و حتی گاهی بهترین بودهاند ( مانند کارچ کرالی ( امریکا)، ساموئل پاپی ( ایتالیا)، جیبا ( برزیل)، اروین نگاپت ( فرانسه)، ساندر ( امریکا)، کوبیاک ( لهستان)، تونیوتی ( فرانسه) و …). این بازیکنان بزرگتر، سریع تر یا قویتر نبودهاند، بلکه قدرت بازیخوانی و تصمیمگیری، مهارتهای ذهنی، قدرت احساسی و قابلیتهای نامشهودی دارند که به دستاوردها و نتایجی بالاتر و بهتر از بازیکنانی که دارای قابلیتهای جسمانی خدادادی بهتری هستند، دست یافتهاند. این خطا، خطایی منفی محسوب میشود؛ چراکه ما بازیکن مستعد را به اشتباه غیرمستعد ارزیابی کردهایم و در نتیجه یک نیروی انسانی ارزشمند را از دست دادهایم. بنابراین بازیکنانی را که در آزمونهای جسمانی متوسط و یا حتی ضعیف بودهاند رها نکنید. به آنها زمان بدهید تا استعداد خود را از راههای دیگر نشان دهند، که میتواند از طریق حضور در تیم دوم و یا حتی تیم سوم یا حضور موقت در تیمهای دیگر صورت پذیرد.
سومین خطا؛ استفاده نامناسب از استعداد میباشد. شروع بیش از حد زود تمرینات تخصصی در سنین پایین، قرار دادن فشار خیلی زیاد روی بازیکنان برای پیشرفت، شرکت در تعداد بیش از حد زیادی مسابقه، و استفاده زودهنگام و نامناسب از مکملهای غذایی ورزشی برای بهبود عملکرد که ممکن است حتی سلامتی بازیکنان را در بلندمدت دچار مشکل نماید، از جمله مواردی هستند که باعث ورزش زدگی نونهالان و نوجوانان شده، آنها را دچار آسیبهای جسمانی و روانی میکند و توسعه و پرورش همه جانبهی آنها را دچار اخلال مینماید. در ازای هر اعجوبه ورزشی که در نتیجه فشارهای والدین و مربیان جاه طلب حاصل میشود، هزاران نونهال و نوجوان قربانی وجود دارند که هرگز اجازه نیافتند که یک کودکی شاد، ساده و خوب داشته باشند و از ورزش و بازی لذت ببرند؛ و شاید هرگز این قربانیان دیده نشده باشند.
خطای چهارم؛ تأکید بیش از حد روی استعداد ورزشی و توسعه آن و عدم توجه به دیگر جنبههای انسانی است. هیچ چیز غم انگیزتر از زندگی تلف شدهی بازیکنی بازنشسته و یا مصدوم شده نیست که نمی تواند خود را با دنیای خارج و فراتر از ورزش سازگار کند. وقتی دوران ورزش و قهرمانی به پایان میرسد، استعدادهای ورزشی باید اشخاصی باشند که در جنبههای دیگر نیز برای جامعه خود مفید هستند و در طول دوران ورزشی باید از نظر آموزشی و فرهنگی، روابط اجتماعی و خانوادگی و … نیز توسعه یافته باشند. والدین، مربیان، معلمان و دوستان نقش زیادی در کمک به بازیکنان برای پرورش و توسعه همه جانبه خود و علاقهمندیهایشان دارند.
استعدادهای ورزشی را باید پرورش داد، حمایت کرد، به چالش کشید، شور و نشاط و لذت از تجربه ورزش در آنها ایجاد نمود، اما نباید از چشم اندازی که در توسعهی انسانی وجود دارد خارج شد. فراموش نکنیم که استعدادهای ورزشی هم انسان هایی عادی هستند که نیاز به توجه، عشق، رابطه اجتماعی و دوستی، تفریح، توسعه آموزشی و فرهنگی
و … دارند؛ این چیزی است که مربیان و والدین باید در هر ورزشکار ایجاد کنند؛ چه او ورزشکاری مستعد به نظر برسد و چه به نظر غیرمستعد آید.
دیدگاهتان را بنویسید